مناجات
الهی،
یکتای بی همتایی ، قیوم توانایی ، بر همه چیز بینایی ، در همه حال توانایی
، از عیب مصفایی ، از شرک مبرایی ، اصل هر دوایی ، داروی دلهایی .
الهی
،در جلال رحمانی ، در کمال سبحانی ، نه محتاج زمانی ، نه آرزو مند مکانی ،
نه کسی به توماند نه به کسی مانی ، پیداست که در میان جانی ، بلکه جان
زنده به چیزی است که تو آنی .
الهی، هر که ترا شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت .
آنکس که ترا شناخت جان را چه کند ؟
فرزندو عیال وخانمان را چه کند ؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند ؟
الهی ،اگر طاعت بسی ندارم در دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ،دستم گیرکه دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم .
الهی ، ای سزای کرم ، ای نوازنده ی عالم ، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم .
الهی
، ادای شکر تو را هیچ زبان نیست ودریای فضل تو را هیچ کران نیست و سر
حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست. هدایت کن بر ما رهی که بهتر از آن نیست .
یا رب ز ره راست نشانی خواهم
از باده ی آب و خاک جانی خواهم
از نعمت خود چو بهره مندم کردی
در شکر گزاریت زبانی خواهم
یا رب ز شراب عشق سر مستم کن
وز عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه به جز عشق تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پا بستم کن